توجه ! 

نبش قبر ابوبکر و عمر :

مفضل از اصحاب خاص امام صادق است. او در گفتگوی مفصلی با آن حضرت از ایشان سوالاتی را پیرامون امام عصر پرسید و حضرت پاسخ دادند. از جمله سوالاتش این بود: حضرت مهدی پس از ورود به کوفه و تشکیل حکومت کریمه ی مهدویه چه میکند؟!

امام صادق فرمودند : حضرت مهدی به مدینه میرود و قبر شیخین را میشکافد و جنازه ی آن دو را - که در کنار قبر پیامبر مدفونند- از قبر بیرون می اورد و آتش میزند!

امام صادق فرمودند: حضرت مهدی پس از ورود به مدینه ابتدا از مردم میپرسد آیا کسی از شما هست که این دو را بشناسد؟! مردم پاسخ میدهند که : ما ان دو را از اوصافشان میشناسیم و کسی جز آن دو در کنار پیامبر دفن نشده اند. باز حضرت همین پرسش را تکرار کرده و میگوید : ایا کسی در بین شما هست که شک و شبهه ای در دفن ان دو در اینجا داشته باشد؟! همه با هم پاسخ میدهند : خیر!!!

سپس امام زمان 3 روز صبر میفرمایند تا این خبر در بین تمام مردم پخش شود. سپس دیوار کنار قبر را میشکافد ، هنگامی که میخواهد دیوار خود قبر را خراب کند و نبش کند، به دستور خداوند بادهای شدید و صاعقه های وحشت زا و رعد و برق تمام فضا را پر میکند. وانقدر ادامه پیدا میکند که مردم میگویند : این حوادث به جهت بی احترامی به شیخین است!!!! 

امام صادق ادامه دادند: در اینوقت یاران حضرت مهدی پراکنده میشوند تا جایی که حضرت تنها میمانند!! در این لحظه خود امام عصر کلنگ در دست گرفته و قبر آن دو را نبش میفرمایند. سپس عده ای از خواص یاران حضرت برگشته و شروع به کمک کردن حضرت مهدی در تخریب قبور این دو میکنند. حضرت به نقبا و یاران خاص میفرمایند: شروع کنید به نبش و جستجوی آنها! آنها هم با دست خاکها را کنار زده تا به جنازه ی آن دو میرسند، و بدن آن دو را تر و تازه میابند. سپس آنان را بیرون آورده و کفن را کنار میزنند.

امام زمان به اذن پروردگار آن دو را زنده میفرماید. آنان را لعن و نفرین کرده و از آنان بیزاری میجوید و با آنان صحبت کرده و آن دو پاسخ میدهند. سپس به دستور حضرت آن دو را به درخت بزرگی که خشکیده و پوسیده آویزان میکنند. ناگهان آن درخت سر سبز شده و شاخه هایش رشد نموده و برگ تازه بر آن میروید!

امام صادق ادامه دادند که: در این هنگام اهل شک و ریب و پیروان شیخین خوشحال شده میگویند: به خدا سوگند این شرافت حقیقیست!! یقینا ما به واسطه ی محبت و ولایت این دو رستگار شدیم! 

هرکس به اندازه ی دانه ای از دوستی و ولایت آنها به دل داشته باشد آنجا عقیده ی خود را اظهار خواهد کرد. و همگی آنان برای تماشا کنار جنازه ی به دار آویخته ی ابوبکر و عمر حاضر شده و شیفته و مفتون آن دو میگردند!!  

در این هنگام منادیی از طرف امام زمان صدا میزند که: هرکس این دو صحابی پیامبر را که در کنار او دفن شده اند دوست دارد یک طرف و جدای از دیگران بایستد. مردم دو دسته میشوند، گروهی طرفدار و گروهی دشمن. حضرت به طرفداران آن دو میفرماید: از آن دو اعلام برایت و بی زاری کنید. ولی آنان از این کار امتناع میکنند و میگویند: به خدا سوگند از تو بیزاریم و از کسی که به تو ایمان آورد و آن دو را قبول نداشته باشد، و کسی که به آنها بی احترامی کرده و جنازه ی آنان را بیرون آورده و به دار آویزان کرده است!!

حضرت صادق فرمودند: ای مفضل، در این لحظه مردم به فتنه ای دچار میشوند که شدیدتر از فتنه ی گوساله و سامری است!! به امر مبارک امام عصر باد سیاهی می وزد و همه ی آنها را مانند ریشه ی درخت خرمای پوسیده نابود میسازد! سپس دستو  میدهد که جنازه ی آن دو را از درخت پایین بیاورند و همه ی مردم تجمع کنند تا شاهد محاکمه ی آنان باشند . سپس تمام رفتارهای ناپسند آنان را میشمارد و آنان اعتراف میکنند.

سپس به فرمان حضرت مهدی ابتدا حاضران آنان را قصاص میکنند ، بعد به دستور حضرت آتشی از زمین بیرون می اید، همان آتشی که بر در خانه ی حضرت زهرا آورده بودند، با همان هیزمی که برای آتش زدن اهل بیت پیامبر جمع کرده بودند که آن هیزم در نزد ما اهل بیت باقیست و به صورت ارث از اجداد طاهرینش به امام زمان رسیده است آن دو را آتش زده و سپس دستور می دهد که بادی وزیده و خاکسترشان را به دریا بریزد و پراکنده نماید! 

مفضل میگوید : وقتی سخن امام صادق به اینجا رسید از حضرت پرسیدم: آیا این آخر عذاب آن دو میباشد؟! حضرت صادق فرمودند: هرگز ! ای مفضل، به خدا سوگند رسول خدا و امیرمومنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و بقیه ی امامان و تمام آنهایی که ایمان خالص داشته باشند و همه ی کسانی که کافر محض بوده اند - مخالفین- بر میگردند و آنجا حاضر شده و قصاص میکنند، تا جایی که در یک شبانه روز هزار بار کشته میشوند ولی باز به صورت اول برمیگردند!!! 

ارادتمند دوستان حضرت زهرا: شیخ علی زند قزوینی

منابع: احتجاج 449؛ اعلام الوری 435 الی 436؛ دلایل الامامه 242 و 257 و 297 ؛ عیون اخبار الرضا ، ج 1، ص 58؛ کمال الدین 253 و 377 و 378؛ الهدایه الکبری 163 و 401 و 402؛ مثالب النواصب 113؛ ارشاد القلوب ، ج 2 ، ص285 الی 287؛ بحار الانوار ، ج 30، ص 276 الی 277 و ج 36 ، ص 245.

 zandqazvini.blog.ir