چرا قبور امامان بقیع را خراب کردند؟!!
پاسخ: در درس گذشته با ادله ی متعددی اثبات کردیم که ساخت و تعمیر و حفظ قبور بزرگان دین نه تنها حرام نیست و مشروع است بلکه مایه ی تقرب به پروردگار است. اما اکنون برانیم تا ببینیم دستاویز وهابیان برای تخریب قبور اولیا و انبیا چیست؟!
در ماه شوال 1344 هجری قمری وهابیان در اقدامی گستاخانه به قبرستان بقیع ریختند و گنبد و بارگاه 4 امام مسلمین و فرزندان پیامبر را تخریب کردند. همان روز برای قانع کردن افکار عمومی در روزنامه ی ( ام القری) پرسش و پاسخی به چاپ رسید که در آن بر لزوم تخریب گنبد و بارگاه استدلال شده بود.
مهمترین دلیل آنان استدلال به یک روایت بود که آن در صحیح مسلم جلد 13 صفحه ی 61 کتاب الجنایز آمده است. اکنون به متن روایت دقت کنید:
وکیع عن سفیان الثوری عن حبیب بن ابی ثابت عن ابی وایل عن ابی الهیاج الاسدی، قال: قال لی علی بن ابی طالب الا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول الله، ان لا تدع تمثالا الا طمسته و لا قبرا مشرفا الا سویته.
یعنی: ابی الهیاج اسدی گفت: مولا علی به من فرمود: آیا دوست داری تو را به کاری برانگیزم که پیامبر مرا به آن دستور داد؟! پس از کنار هیچ تصویری مگذر مگر آنکه آن را محو کنی و از کنار قبری مگذر مگر آنکه آن را صاف کنی.
وهابیان به قسمت دوم این روایت استدلال کردند که باید قبور را و گنبد و بارگاه را تخریب کرد. اکنون به بررسی این روایت در دو بعد سند و دلالت میپردازیم.
اولا سند این روایت مشکل دارد:
همانطور که در متن آمد مسلم این روایت را به واسطه ی پنج نفر از پیامبر نقل کرده. که هر پنج نفر از دیدگاه رجال شناسان مهم اهل تسنن دارای مشکلاتی هستند.
نفر اول که وکیع است احمد بن حنبل حدیث شناس بزرگ اهل تسنن معتقد است او در 500 حدیث خطا کرده. و آشنایی کامل با حدیث نداشته.( ابن حجر در تهذیب التهذیب جلد 11 صفحه ی 125).
نفر دوم سفیان ثوریست که ابن حجر، رجالی مشهور اهل تسنن او را مدلس - دزد حدیث- میداند و از ابن مبارک نقل کرده که او حدیث نقل میکرد من که رسیدم دیدم او در نقل خود تدلیس میکند همین که مرا دید از کار خود خجالت کشید. (تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه ی 115).
نفر سوم حبیب ابن ابی ثابت است که ابن حبان از عطا نقل میکند که او در حدیث تدلیس - دزدی - میکرد و از احادیث او پیروی نمیشود. (تهذیب التهذیب جلد 2 صفحه ی 178).
چهارم ابو وایل است که نام او شقیق بن سلمه ی اسدی کوفیست. و با علی بن ابیطالب سر سنگین بوده است. (تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه ی 362).
پنجم ابی الهیاج اسدی است. که نام او حیان بن حصین است. هرچند تضعیفی درباره ی او نیست ولی ترمذی صاحب سنن از نقل احادیث او خود داری کرده و در مجموع صحاح سته جز این یک حدیث از او نقل نشده است. (تهذیب التهذیب جلد 3 صفحه ی 67)
البته در نقد این روات غیر از ابن حجر در تهذیب التهذیب ، شمس الدین ذهبی هم در کتاب میزان الاعتدال مطالبی نقل کرده که اهل تحقیق مراجعه خواهند کرد. بنابراین روایت از اعتبار ساقط گردید . البته برای تکمیل بحث اشاره ای هم به دلالت آن میکنیم.
ثانیا دلالت این حدیث مشکل دارد:
اما معنای حدیث هم ربطی به تخریب گنبد و بارگاه ندارد. زیرا عبارت مورد بحث از دو کلمه تشکیل شده که در صورت فهم آن دو میتوان دانست که اساسا معنای آن تخریب قبور نیست . آن دو کلمه عبارتند از (مشرفا ) و (سویته) .
مشرف از کلمه ی شرف آمده به معنای علو و بلندی. مثلا عرب به انسانهای دارای نژاد ، شریف میگوید.یا به کوهان شتر که از سایر اعضا بلندتر است (شرف الابل) میگوید. اکنون سوال اینجاست که مراد از مشرف در این عبارت چیست؟! آیا هر نوع بلندیی مراد است یا بلندی خاصی؟! فهم آن در گرو فهم کلمه ی دوم است.
اما کلمه ی (سویته ) از ماده ی تسویه گرفته شده و در ادبیات عرب دو کاربرد دارد. گاهی یک مفعولی استعمال میشود و گاهی دو مفعولی. و اگر دو مفعولی استعمال شود مفعول دوم معمولا با حرف (ب) همراه میگردد. و اگر دو مفعولی باشد برای مقایسه ی دو چیز باهم استعمال میگردد. مثلا وقتی دو خط را با هم برابر میکشند گفته میشود (سوی هذا بهذا) یعنی این خط با آن خط برابر شد. به خلاف آنجا که یک مفعولی استعمال میشود زیرا در این هنگام در مقام مقایسه ی دو چیز نیستیم بلکه مراد این است که سطح آن یک شی را صاف کرده ایم. مثلا نجار وقتی روی سطح یک چوب را صاف میکند میگوید: (سویت الخشب) یعنی روی چوب را صاف کردم.
با توجه به این مقدمه اکنون باید دانست که مراد از این روایت چیست؟! همانطور که از متن روایت پیداست این استعمال یک مفعولیست و در مقام مقایسه نیست. لذا معنای آن هم این است که باید روی قبر را از کجیها صاف کرد و نه اینکه قبر را با زمین برابر کرد. زیرا اگر مراد این بود که قبر با زمین برابر شود باید میفرمود که (سویت القبر بالارض) اما عبارت این نیست.
اتفاقا اگر از نزدیک قبور وهابیان را دیده باشید به صورت یک پشته از خاک ناهموار درست شده و این روایت از ساخت اینچنین قبور نهی میکند و دستور میدهد که سطح روی قبر نباید مانند پشت شتر باشد بلکه باید صاف باشد دقیقا مثل قبور شیعیان. بنابر این این روایت نمیگوید قبر را با زمین برابر کنید بلکه میگوید قبر را مسطح بسازید و نه شیب دار.
البته شواهد دیگری هم گفته ی ما را تایید میکند. مثلا اجماع مسلمین چه شیعه و چه سنی اعتقاد دارند که مستحب است قبر یک وجب از زمین بلندتر باشد. علاوه بر کتب فقهی شیعه رجوع کنید به کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه جلد 1 صفحه ی 420 تا نظر همه ی فقهای اهل تسنن را در اینباره ببینید. پس نمیشود ادعا کرد این روایت حکم به برابری قبر با زمین میکند. از اینها گذشته اگر حتی بپذیریم که این روایت ادعای آنان را ثابت کند نهایتا باید حکم به تخریب قبر میدادند و نه اینکه حکم به تخریب بنای روی آن و گنبد و حجره ی آن.
لذا ابن حجر در ارشاد الساری جلد 2 صفحه ی 468 ضمن تاکید استحباب مسطح بودن روی قبر مینویسد: (منظور از حدیث آبی الهیاج آن نیست که قبر با زمین یکسان باشد بلکه مقصود آن است که روی قبر صاف و مسطح گردد ، هرچند خود قبر بلندتر از زمین باشد).
نتیجه: حدیثی که وهابیان با استناد به آن قبور و حرم امامان بقیع را خراب کردند ، هم از حیث سند مشکل دارد و هم از حیث دلالت . و معنای آن هرگز تخریب قبور نبوده و نیست.
شیخ علی زند قزوینی
( خلاصه ی دروس پاسخ به شبهات کلامی و اعتقادی مطرح در رسانه ها. زمان : هر هفته از شنبه الی سه شنبه ساعت 7 عصرها. مکان : قم، خیابان ارم، کوی مسجد سلماسی . پایگاه اطلاع رسانی : Zandqazvini.blog.ir )
لطفا اطلاع رسانی بفرمایید تا در ثواب شریک شوید.